|
سلام دیروز جلسه توجیهی با مسئولین بسیج دانشجویی ناحیه سمنان رو داشتیم. عالی بود. چقدر دیروز از جلسات راضی بود. به این صورت بود که مسئولین همه کانون ها رو دعوت کرده بودیم. مسئولین مربوطه هم که از سمنان تشریف آورده بودن. بچه ها خیلی صمیمی نشستیم و هر کانونی جدا صحبت هاشو با مسئول مربوطه کرد. مسئول مربوطه هم جواب میداد و بعد توجیه برنامه های ابلاغی و بقیه چیزا. 7 تا کانون جلساتشون برگزار شد. من که از جلسه علمی پژوهشی حسابی راضیم. آقای صابری مسئول واحد علمی از سمنان همیشه غافلگیرانه عمل میکنه. حسابی هوای ما رو داره. یه هفته تمدید کرد مهلت شرکت در جشنواره نهم ممتازین و مخترعین و مبتکرین رو. جلسات کانون مطالعات زنان و خانواده و جانشینان خواهر رو هم من به عنوان دبیر جلسه شرکت کردم. حسابی از بحث ها راضیم. متاسفانه چون مسئول خبرنگاری ناحیه نبودن جلسه خبرنگاری برگزار نشد. ایشون خوشبختانه کربلا بودن. سوغاتی میگیریم ازشون به جای جلسه. کلا ارتباط خوبی بود و صحبت های خوبی شد. امیدوارم نتیجه شو طی سال به خوبی ببینیم. فقط وبلاگ رو برای آقای عباسی ادامه میدم...
امروز یه اتفاق جالب و آخر خنده افتاد. شما نخندینا اصلا خنده نداره. رفتم کانون بسیج جوانان یه سری پوستر برای نمایشگاه بگیرم با موضوعات فراماسونری و حجاب و عفاف و جنگ نرم و این چیزا. بعد هم یه هدیه برای جلسه تودیع و معارفه. تنها با راننده راه افتادیم بریم. یه دفعه دیدم آقای عباسی هم تشریف آوردن نشستن. پیش خودم گفتم حتما کار دارن دیگه بیرون. اما... اما با کمال تعجب دیدم نخیر هیچ کاری که ندارن هیچی با من همه جا پیاده شد و دنبال من اومد.... تازه توی دفتر هم مراجعه کننده داشت که سفارش کرد بشینه تا برگرده و کارش رو انجام بده... کفم برید از این همه احساس مسئولیت... بابا هنوز خبری نیست... آخرش هم نفهمیدم از کجا فهمید من میخوام برم بیرون و اصلا برا چی اومد... شما چی میگین؟؟؟؟ این وبلاگ رو به خاطر یه نفر به وجود آوردم. همینیجا بهت میگم بانو جان کنیزتم هستم. به خاطر خودش هم تعطیلش میکنم.... من برای هیچوقت دست گرفتن خوبی نداشت... همیشه درد سر بود... باز هم هست... قلمم رو شکستم... هر چند قبول دارم سوگند به قلم رو اما نه هر قلمی مخصوصا قلم من... گل بانو جان سادات عزیزم حلالم کن.... هر چند بدیهای من قابل بخشش نیست... بانو جان ترحمت هم دوست داشتم... خدانگهدار... تعطیل شد... لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|
نوشته شده توسط زهرا در سه شنبه 89/8/4 و ساعت 2:29 عصر
